شکواییه

مشکلی حل نشد از مدرسه و صحبت شیخ/ غمزه ای تا گره از مشکل ما بگشایی

شکواییه

مشکلی حل نشد از مدرسه و صحبت شیخ/ غمزه ای تا گره از مشکل ما بگشایی

شکواییه

اللهم إنّی اعوذ بک من نفسٍ لاتَشبع
و من قلبٍ لایَخشع
و من علم لایَنفع
و من صلاةٍ لاتُرفع
و من دعاٍ لایُسمع

مردان خدا

شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۳۶ ق.ظ
مردان خدا پرده‌ی پندار دریدند   یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
هر دست که دادند از آن دست گرفتند   هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند   یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند   یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند
جمعی به در پیر خرابات خرابند   قومی به بر شیخ مناجات مریدند
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد   یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
فریاد که در رهگذر آدم خاکی   بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
همت طلب از باطن پیران سحرخیز   زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
زنهار مزن دست به دامان گروهی   کز حق ببریدند و به باطل گرویدند
چون خلق درآیند به بازار حقیقت   ترسم نفروشند متاعی که خریدند
کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است   کاین جامه به اندازه‌ی هر کس نبریدند
مرغان نظرباز سبک‌سیر فروغی   از دام گه خاک بر افلاک پریدند

 فروغی بسطامی

   

 

 

 



 

   

 

 

 



 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۷/۱۸
عریضه نویس

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی