شهر خوشی
جمعه, ۱۸ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۳۴ ب.ظ
بعدازظهر جمعه است و نوشین فردا امتحان فیزیک دارد. ما، یعنی من و نوشین تنها اعضای بیدار خانه ایم. او سرش به کتاب و جزوه است و من هم طبق معمول به کارهای عقب مانده ی این مدت.
گیج خوابم، کتری را قبل از شروع خواب بعدازظهری خانه گذاشته بودم که جوش بیاید و حالا حتما بعد از حدود یک ساعت جوش آمده. در اتاق را باز می کنم وهجوم سکوت می خورد توی صورتم. خانه پیرو عادت همیشگی بعدازظهرهای جمعه در آرامش سنگینش چرت می زند و صدای قل قل کتری مثل موسیقی متن به صحنه ی خواب اهالی خانه جان می دهد و نه تنها که سکوت را نمی شکند، به عکس عمیق تر و دور از دسترس ترش هم می کند.
پدر روی کاناپه ی خوابش برده و کاناپه در نزدیک ترین مکان است به آشپزخانه و از همین رو صدای نفس هایش در صدای کتری محو شده.
پاورچین پاورچین به آشپزخانه می رسم و از شانس خوبم، قوری از چای خوران قبل از ظهر شسته شده و بدون سروصدای شستن می توانم عملیات دم کردن چای را انجام دهم و هنوز صدای قل قل کتری سپر است.
چای خشک را می ریزم و کمی هم گل سرخ اضافه می کنم و بعد هم آب جوش و باز هم کتری عزیزم! نوشین پشت سرم آمده توی آشپزخانه. از ورزش یوگا می پرسد، مسخره بازیم گل گرده، ادای یکی از حرکات را درمیآورم که چطور بار اول که انجامش می دادم، عین کره ماسیده بودم روی زمین و نمی توانستم از جایم بلند شوم! از خنده غش کرده، خودم هم! با یک دست جلوی دهنم را گرفته ام و هی می گویم آرام تر بابا الان بیدار می شود!
نمی تواند خودش را کنترل کند، هی سیس می گویم و می گوید یک بار دیگر، یک بار دیگر... صدای خنده ی خودم هم از تصویری که توی ذهنم دارم، هی بلندتر و بلندتر می شود، دوباره ادای خودم را درمی آورم و نوشین این بار کنارم از خنده روی زمین ولو شده، هی سعی می کنیم در سکوت بخندیم که تبدیل به صدای ریز دخترانه می شود، هی لبم را گاز میگرم و نوشین بیشتر نفسش بند می آید از خنده...
سرم را بالا میگیرم! بابا با خنده بالای سرمان ایستاده، می گوید: همه ی کیف های دنیا یک طرف، اینکه خواب ظهر جمعه با خنده های شما تمام شود طرف دیگر، بلندتر بخندید...
پ ن 1: حالت ماسیده شدنم چنین حالتی بود که در عکس مشاهده می کنید.
پ ن 2: عنوان اسم یک کتاب است.
پ ن 3: ما دفاع کرده، برگشتیم!
۹۴/۱۰/۱۸