شکواییه

مشکلی حل نشد از مدرسه و صحبت شیخ/ غمزه ای تا گره از مشکل ما بگشایی

شکواییه

مشکلی حل نشد از مدرسه و صحبت شیخ/ غمزه ای تا گره از مشکل ما بگشایی

شکواییه

اللهم إنّی اعوذ بک من نفسٍ لاتَشبع
و من قلبٍ لایَخشع
و من علم لایَنفع
و من صلاةٍ لاتُرفع
و من دعاٍ لایُسمع

یک اشتباه نه چندان ساده

سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۱:۰۹ ب.ظ

خب! آمده ام بگویم من شک کرده ام...! یعنی مدت هاست و حالا بیشتر، دیده ها و شنیده ها دارند مرا در این شک همراهی می کنند و هر روز که می گذرد و به آدم های رنگ به رنگ که می رسم، پیش تر از شک به این یقیین می رسم که دست از سر زن ها بردارید!

بگذارید زن ها زندگی شان را بکنند، بی نگرانی، شعار، جدال، بی استدلال های فمینیستی که بدو دارند حقت را می خورند، بدو از حلقومشان در بیاور... کسی چه می داند که این حرف های دلسوزانه، همین شعارهای حق طلبانه چه دارد برسر زن ها که می خواهند آرام و معمولی زندگی کند، می آورد؟ زن هایی که دلشان خوش است به شوهر و بچه هایشان را چقدر تحقیر کرده ایم/ کرده اند که بدبخت شدید؟ که بیچاره شماها که دلتان خوش است به یک مرد؟

 این استقلال طلبی ها، اعتراض های مدنی، دل چند زن خانه دار را سوزانده، آن ها را به مردشان، بچه ها و زندگی معمولیِ بالا و پایین دیده شان را بدبین کرده؟ چقدر زن های ساده که، رنگ کردن موی و ری کردن برنج و ترشی انداختن تنها راهشان برای زیبا کردن زندگی و خوب تر کردن خانه شان بود را تخطئه کردیم؟ زن ها صمیمی و آرامی که همیشه ساخته اند، دم نزدند، به خدا واگذار کردند را شوراندیم بی اینکه دست آخر چیزی دست شان را بگیرد؟ که این راه و این طور حق طلبی خوشبخت ترشان نکرد، تنهاترشان کرد.

نمی گویم ظلم نشده/ نمی شود اما وقتی می بینیم اوضاع بهبود  که نه، دارد روز به روز دنیا را به کام زن ها تلخ تر می کند، چرا شک نکنیم به این راه؟ چرا بر نگردیم؟ چرا اصرار کنیم به راه آمده ی صد سال، که زن های گرم و صمیمی را برده به قصه ها و افسانه ها و جایش زن های خاکستری و سرد آورده؟

یادتان هست که می گفتند/ می گویند که زن بودن یک کلیشه است که زنانگی/مادرانگی همه و همه نقش های تحمیلی جامعه ی مردسالار است؟ ما باید هنجار را بشکنیم، کلیشه ها را از بین ببیریم؟ اما... خودشان کلیشه آوردند، نیاوردند؟

 و حالا ما، آدم های درس خوانده ی پرمدعا، توی گوش زن ها می خوانیم که دارید بدبخت می شوید، کلهم! خودتان خبر ندارید... بیچاره شماها که همه ی زندگی تان خانه تان است، طفلک شماها که جز خوشبختی مردتان، فرزندتان، چیزی نمی خواهید! حق دارید، شما هویت اجتماعی ندارید، اگر داشتید همه ی آرزوهایتان نمی شد یک چاردیواری که شوهرتان برایتان ساخته! حاضر نبودید تمام زندگی تان را وقف لبخند کودکتان کنید. شما کم دارید، شما هویت کم دارید، شما شخصیت کم دارید، شما استقلال ندارید، وابسته اید و همین وابستگی دارد بدبختتان می کند و ... ما داریم آن ها را به همه چیز بدبین می کنیم و زندگی را زهرمارشان، بی هیچ دستاوردی.

من نمی گویم که مطالعاتمان را تعطیل کنیم! اصلاً!...دارم می گویم زن ها گناه دارند، این همه هویت شان نیاندازیم زیر دست و پای فلان جامعه شناس و فیلسوف که هراز چند گاه با نظریات ابطال پذیرشان را رویش رد بشوند و ایده بدهند که زن ها فلان جورند، پس بیایند فلان کار را بکنند که دیگر بهشان ظلم نشود، زن ها که موش آزمایشگاهی نیستند که هربار یک نظریه را روی آن ها امتحان کنیم، جواب نداد بعدی! زن ها گناه دارند، دست از سرشان برداریم.

 من می گویم توی این دنیا دارد به انسان ظلم می شود، برای انسانیت بجنگیم، حقوق زن ها خود به خود تأمین می شود.

شاید پ ن: و با شما هم هستم! با شما که به بهانه ی دین و شریعت، بدون فهم و اطلاع و هیچ سوادی در این موضوع، مدام به خودتان اجازه می دهد در مورد مسائل زنان اظهارنظر کنید و قانون کلی صادر کنید، شما که می خواهید زنان دین دارِ مذهب دوست را با قوانین من درآوردی و تفاسیر حق به جانبتان تنظیم کنید، دست از سر زن ها بردارید، بگذارید زن ها زندگی شان را بکنند...

زن ها، حجابشان، اشتغال داشتن یا نداشتن شان، حضور در رسانه و مادر بودن یا نبودنشان شاید موضوع خوبی برای بالا بردن لایک ها و کامنت و ریشر و در کل دیده شدن پست های شما در پلاس و فیسبوک یا تفننی برای نشان دادن قدرت استدلال و واژه های شما باشند اما انسان اند با حق انتخاب و اختیار. حق فکر کردن و تصمیم گرفتن دارند بدون اینکه کسی مثل شما، "یک یوزر"، توانایی این را داشته باشد که او را از حقوق طبیعی اش منع کند، پس خودتان را مضحکه نکنید. وقت و فکر و قلم تان را برای خدا خرج کنید نه موضوعات جذاب و جنجالی که حدس تان می رود خوب سر و صدا کند! ولی راستی چرا برای برخی از مردان خیلی مذهبی حاضر در شبکه های اجتماعی موضوعات معطوف به زنان این همه جذابیت دارد؟

خلاصه آن که دست از سر زن ها بردارید، زن ها را همانطور که هستند با همه ی تفاوت ها در علایق، سلیقه، تفکرات و انتخاب هایشان برای زندگی خودشان بپذیرید و بگذارید زن ها زندگی شان را بکنند.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۱۳
عریضه نویس

نظرات  (۵)

همیشه هم گفته ام 
فیمینیست زن را کشت جنازه اش را سوزاند و خاکسترش را به باد داد
دست رو دلمان نگذار 
خیلی از این به اصطلاح روشن فکر پندارها 
بانوان تحصیل کرده و متدین و کاردان هستند متاسفانه 
ما ده، پانزده جلسه با ملت حرف میزنیم و خودمان را خفه میکنیم 
آنها می آیند و به کرشمه ای همه را پنبه میکنند 
پاسخ:
شاید به این خاطر باشد که از آنتی فمینیست ها هم راهکار عملی و قابل دفاع ندیدند! لااقل فمینیسم شعارهای بزک شده دارد اما بقیه همان را هم ندارند!
فمینیسم هزار و یک نوع و شاخه و گرایش دارد که بعضا حرف های قابل تامل هم زده اند اما متاسفانه مبتذل ترین نوعش وارد کشور ما شده.
مرد میخام بعد خوندن این نوشته بهت بگه فمنیست!
پاسخ:
از این مردا زیاده، سعیده جان! :)
هرچند که دیگه باکی هم نیست نقطه
۱۴ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۴۵ فاطمه نظریان
وای! وای! چقدر خوب گفتی نیلوفر.
همیشه حالم از کسانی که به جای من به عنوان یک زن گفته اند بدبختم، بد بوده. همیشه حالم از کسانی که از بیرون به زندگی زنان نگاه کرده اند و حکم صادر کرده اند که سبک زندگی کدام یک خوب است و به سمت خوش بختی و کدام یک بد و به سمت بدبختی، بد بوده.
خوش بختی و بدبختی(و من معنای روان شناختی خوش بختی و بد بختی را منظور دارم) در زندگی برای کسی که زندگی را زندگی می کند معنا دار است، نه شخص دیگری از بیرون زندگی آن فرد. و تمام این روزها با خودم فکر می کردم کاش این اشخاص فقط کمی، کمی فلسفه علم سنتی را خوب خوانده بودند تا طرز تفکراتی خاص را در خصوص خوش بختی و بدبختی زنان از خود ساتع نمی کردند. 
پاسخ:
ممنونم ازت.
دقیقا منظورم همین بود. رأی کلی صادر کردن در علومی که قسم اعظمی از اون ناشی از پیش فرض هاست، از جمله بدبختی های ماست و بدتر از اون اینکه ما بر اساس همین قوانی کلی، تجویز هم می کنیم! اینکه زنی خوشبخته و یا بدبخت است، اینکه ازدواج کردن، خوب یا بدست، زن ها بعد از ازدواج چه بلایی سرشون میاد، اینکه اصولاً جماعت نسوان باید چه باید بکنند و چه نکنند که مورد ستم قرار نگیرند، بسیار بسیار تابع فرهنگ و شرایط اجتماعی و حتی خیلی بیشتر از اون تابع نیازها و شرایط فردی ماست، در حالیکه ما اصلاً و به هیچ وجه خصوصیات و شرایط و علقه های فردی رو در اون به نظر نمیاریم.
سلام!
به نظرم پشت این متن انگیزه های مختلفی هست و یا به عبارتی مخاطب های مختلفی داره که خواستی به همه شون "یک" توصیه داشته باشی، و همین باعث شده یک مقدار سلبی بشه متنت. در حالی که واقعا نیاز به حرف ایجابی در این حوزه هست و توصیه به حرف ایجابی هم لازمه، اما پیدا کردن اون حرف درست و دقیق، کار هر کسی نیست...

با این که با بخش زیادی از حرفت و انگیزه ات موافقم اما واقعیت اینه که به دلیل اتفاقاتی که در دنیا افتاده و تغییراتی که در نتیجه اش در سبک زندگی ما ایجاد شده و یا به دلیل همین تزهای مختلفی که ارائه و برای مدتی پیاده شده و بعد کنار گذاشته شده، سردرگمی میان زنها واقعا وجود داره. و واقعا خیلی ها دوست دارند که کسی کمکشون کنه که تکلیفشون رو بدونند. و اگر نباشه یک جهت دهی درست، بلکه خیلی ها از سر جهل مرکب یا جهل بسیط راه اشتباهی رو انتخاب می کنند و در نتیجه اش ممکنه آسیب های جدی به خانواده و جامعه وارد بشه. اصلا هم منظور این نیست که با خونه نشستن زنها همه چی درست می شه، بلکه اتفاقا همین خونه نشستن نابجا هم می تونه بشدت منشا آسیب باشه.

خلاصه این که حق با توست که ما باید برای انسانیت تلاش کنیم و مشکلات هر دو جنس خود به خود حل می شه، اما این به معنای غفلت یا تغافل از نگرانی ها و سردرگمی های واقعی زنان نیست.
با این که خودم هم نمی دونم این گره چطور و به دست چه کسی باید باز بشه....
پاسخ:
سلام
زهرا جان واقعیت این هست که من انقدر حرف ایجابی در این زمینه دیدم شاید بیشتر به نظرم میاد که باید حرف سلبی بزنیم در ابتدا! اینکه با چه روش هایی نباید تحقیق کنیم، چه کسانی در این امور نباید حرف بزنند، چه حرف هایی نباید زده بشود، چه آرایی با چه شمولیتی نباید صادر بشود...
در متن هم اشاره کردم، چیزی که مدنظر من بود نه تعطیل مطالعات که فکر می کنم، در بحث های خودمان هم این را بارها گفته ام که تدقیق مطالعات است. من نه از خانه نشینی دفاع می کنم (فک کن که من از خانه نشینی دفاع کنم!!!!) و نه از حضور در اجتماع به زور و نه حتی توصیه ای برای هرکدام از آن ها به دور وبری هایم دارم! اما به شدت با آرای یک جانبه و بدون بررسی همه ی جوانب اون و بدتر از همه بازگو کردن این آرا با یک سری واژه های ارزشی در جمع زنانی که شاید کاملاً نسبت به این نظرورزی ها بیگانه باشند و ریختن خروار خروار دغدغه و نگرانی و اضطراب به زندگی آن ها مخالفم! بسیار بسیار مخالفم.
مهم ترین نظرم به نظرم خودم! این است که آدم ها عمیقاً با هم متفاوتند و به این راحتی ها نمی شود توصیه کلی داشت مگر با پشتوانه ای! مثل عقل، مثل دین و یا فطرت انسانی (می دانم که همه ی این ها هم در فلسفه باید مورد تدقیق قرار بگیرد، منظورم توصیه در سطح عموم است).
مثلاً اینکه ای زن ها چه خانه نشینید و چه سرگرم کارهای اجتماعی باید رشد کنید، چه از نظر فکری، روانی، جسمی، عاطفی... حالا با این توصیه ی کلی که به نظرم تقریباً همه پذیر زن ها بیایند رشد را با پیش زمینه های دینی و فکری و شرایط خودشان تنظیم کنند وبرای خودشان راهکار داشته باشند اما واقعاً جزئی تر از این، ممکن نیست چون هرکدام پر از پیش فرض ها و مبتنی بر شرایطی ست که ممکن است در زندگی فردی دیگر تبدیل به عکسش شود!
شدیداً با هنجارسازی بدون پشتوانه مخالفم! مثلاً این چه قانون من درآوردی ست که هر زنی که به زیباییش فکر کرد، هر زنی که شوهرش را دوست داشت و برای خوشایند او کاری کرد، هر زنی برای کودکش فداکاری کرد، هر زنی که در جامعه شاغل بود، هر دختری که ازدواج نکرد، هر زنی که شغل مردانه داشت، مثلاً فلان است و باید فلان کار را بکند؟!!
و بماند که سهم خیلی ها در این نابه سامانی همیشه فراموش شده.
سلام
لایک به این مطلبتون
خیلی خوب بود.
با اجازه لینک این مطلبتون در بخش مطالب خواندنی صالحات قرار گرفت.

پاسخ:
متشکرم.
اختیار دارید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی