شکواییه

مشکلی حل نشد از مدرسه و صحبت شیخ/ غمزه ای تا گره از مشکل ما بگشایی

شکواییه

مشکلی حل نشد از مدرسه و صحبت شیخ/ غمزه ای تا گره از مشکل ما بگشایی

شکواییه

اللهم إنّی اعوذ بک من نفسٍ لاتَشبع
و من قلبٍ لایَخشع
و من علم لایَنفع
و من صلاةٍ لاتُرفع
و من دعاٍ لایُسمع

خرده جنایت های فلسفی

پنجشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۱ ب.ظ

از صبح تا به حال نشسته ام در باب "مفاهیم اعتباری" می خوانم بابت یک کاری، بینش خسته شدم و رفتم تلویزیون را روشن کردم، جناب امیر قادری را رؤیت کردم روی صندلیِ استودیوی شبکه ی 6! آمده با پیراهن مردانه ی گلی نشسته، می گوید: من فرهنگ و تعالی و حرمت و اینها نمی فهمم، این ها را نمی شود با انگشت نشان داد! اگر توانستید نشان دهید، بعد بیایید راجع به آن حرف می زنیم...

بعد استدلال می کند که چون نمی شود این ها را با انگشت نشان داد، پس واقعیت ندارند، پس چرت اند، پس برویم از استخر رفتن امیر تتلو و حراج دستکش سفید مایکل جکسن و مارک لباس علی ضیا بنویسیم و برای افتتاح شعبه ی مک دونالد یقه چاک کنیم.

طرف نانِ باد کردن سلبریتی ها را می خورد، آن وقت می آید حکمت ها می گوید که تاریخ 2500 ساله ی فلسفه به خودش می پیچید! ببخشید، خیلی عذر می خواهم، جسارت است، می شود سلبریتی را با انگشت نشان بدهید؟



پ ن1: امیر قادری مدیر و سردبیر سایت فخیمه ی کافه سینماست.
پ ن2: برای همه ی رهروانِ این مردِ پرتلاشِ عرصه ی رسانه متأسفم! دقیقاً همه ی رهروان، اعم از مذهبی و قرتی...
پ ن3: من خوبم، تو بیشعوری!
                                        از کتاب بیشعوری، فصل چهارم: ماهیت بیشعوری
موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۰۸
عریضه نویس

نظرات  (۸)

۰۹ مرداد ۹۴ ، ۰۵:۰۸ کمی خلوت گزیده!
حالا چرا خرده جنایت های فلسفی؟
پاسخ:
الان مشکل خرده ست یا جنایت؟
جنایتش که خب معلوم است، بی سواد فلسفی بیایی پز اندیشمند بگیری، فلسفه بگویی کم جنایتی ست؟
خرده اش هم بابت، خیلی شناس نبودن طرف و برد رسانه ای نداشتن برنامه بود!
۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۵ کمی خلوت گزیده!
مشکلم با خرده اش بود که حل شد. :)
پاسخ:
خب خداروشکر :)
۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۴ زهرا صالحی‌نیا
آخ چه قدر کِیف داد
پاسخ:
تازه کظم فحش کردم...!
کجایید شماها؟!
۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۲:۱۵ حسن صنوبری
گاهی به خودم می‎گویم شاید زیادی روشنفکر و نامطلوب باشم، اگر از این آدمو سایتش متنفر باشم. اما دست خودم نیست. گاهی که کسی (اعم از مذهبی و قرتی) می‎گوید فلان مطلب را در کافه سینما دیدم؛ با سرعت و تعجب و عاقل اندر سفیه می‎پرسم:
«واقعاً تو همچین سایتیو می‎خونی؟!!»

در قحط‎الرّجال، لنگه کفش، رجل است.
پاسخ:
باور نکنید! دیده ام روشنفکرهایی که در خفا کافه سینما می خوانند:)) شما هیئتی بمانید.
عارضم خدمتتان که نقطه ی آمال یک سری از افراد حاضر در جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی داشتن کافه سینمای اسلامی ست... کما اینکه نشانه های آن را هم می بینیم (اسم سایت را نمی آورم که غیبت نشود!!)
هی دلم می خواهد مفصل درباره ی این کافه سینمای اسلامی بنویسم هی می گویم بگذار تا وقت دگر و رحماء بینهم و این ها...
پ.ن3 :))))))))
پاسخ:
:)
پیرهن مردونه گل گلی رو خوب اومدی

حالا خودمونیم 
مگه فرهنگ و تعالی و رشد و اینا هم داریم ما؟!
اصلا مگه میشه؟!

گفت خودشو ناراحت نکن :)
پاسخ:
چی بگم والا!
۱۰ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۴۸ حسن صنوبری
بابا بنویسید! (البته اگر مطمئنید که واقعا همین بحث تقلید و حقارت است)

نمونۀ بیرونی‎اش: کافه کراسه
قبلاً یکی دوبار درموردش نوشته بودم که شکر خدا بلاگفا محوشان کرد.
پاسخ:
نه! مسأله تقلید و حقارت نیست (یعنی امیدوارم نباشد)، مشکل نظری تر از این حرف هاست. مسأله سرِ نگاه رسانه ای و فرهنگی ست که مثلاً ما ژورنالیسم زرد اسلامی! می خواهیم؟ آیا باید در مقابل سلبریتی قرتی، نمونه ی اسلامی اش را علم کنیم؟ آیا جوسازی اسلامی خوب است؟ اصلاً داریم؟!
آیا خوب است سایت فرهنگی بزنیم، متشکل از حزب اللهی های 16 سیلندر بعد با جک های وایبری در مورد مذاکرات سایت را آپ کنیم؟ یا ویدیو بگذاریم در مورد شعر خوانی دانشجویان خارجی با کلی جو و اینها بعد خودمان نفهمیم که شعر برای سعدی ست یا حافظ؟ و کلاً زنده باد بازنشر؟
ولی حقیقتاً دلم نمی آید این ها را مفصل و صریح بگویم.
.
.
درمورد کافه کراسه به یک آه عمیق بسنده می کنم. (یادداشت شما را ندیدم! الان موجود نیست؟)
۰۳ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۵۱ میثم علی زلفی
برای بنده و شخصیتم شاید بد باشد اما بالاخره هر کسی از یک قسمتی از متن بیشتر خوشش (یا بدش می آید) من با این تکه خیلی کیف کردم
پ ن3:من خوبم، تو بیشعوری!
                         از کتاب بیشعوری، فصل چهارم: ماهیت بیشعوری
منتها فصل 4 را نفهمیدم شاید باید می گفتی فصل 6
این جمله من را یاد این آیه می اندازد.
وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُواْ فىِ الْأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نحَْنُ مُصْلِحُونَ(11)
أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لَاکِن لَّا یَشْعُرُونَ(12 بقره)
متاسفانه روی ترجمه کردن ندارم به اهالی فن رجوع شود


پاسخ:
نه به نظرم اصلاً برای شخصیت تان بد نیست! :)
چرا فصل 6؟! خب واقعاً این جمله از فصل 4 کتاب است!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی