شکواییه

مشکلی حل نشد از مدرسه و صحبت شیخ/ غمزه ای تا گره از مشکل ما بگشایی

شکواییه

مشکلی حل نشد از مدرسه و صحبت شیخ/ غمزه ای تا گره از مشکل ما بگشایی

شکواییه

اللهم إنّی اعوذ بک من نفسٍ لاتَشبع
و من قلبٍ لایَخشع
و من علم لایَنفع
و من صلاةٍ لاتُرفع
و من دعاٍ لایُسمع

یک عاشقانه ی عامیانه

جمعه, ۱۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۲۳ ب.ظ


داستان عاشقانه ی ما به میان سالی رسیده جانم! آرام، روان، با وقار... و من که همیشه عشق را پرسکوت دوست داشتم، خوشی این طور محبت را دارم زندگی می کنم تازه، به دور از التهاب و تب و جنون های آنی. من به تو مطمئنم و اعتماد دارم، به همراه یک درون آرام از نگاه و حضور تو.

تنها ایمان است و محبت، بی هیچ ترس و دلهره ای از نبودن تو، نخواستن و نداشتن تو. می گویی این کار را بکن، انجام می دهم و دوستت دارم، می گویی نکن و نمی کنم و دوستت دارم، نفهمی می کنم،حرفت را پشت گوش می اندازم و دوستت دارم، می گویم غلط کردم و دوستت دارم، چیزی از تو می خواهم، میدهی و دوستت دارم، نمی دهی و ناراحت می شوم و دوستت دارم، عصبانی می شوم، قهر می کنم و دوستت دارم، غر می زنم و دوستت دارم، از تو دور می شوم و دوستت دارم، گریه ام را درمی آوری و دوستت دارم، به خنده می اندازی ام و دوستت دارم، از یاد می برمت و دلم تنگ می شوم و می بینم که چقدر دوستت دارم.

مهم نیست که استدلالِ ربط ثابت به متغیر چقدر کامل است، مهم نیست که ارسطو، آگوستین، توماس آکویینی یا حتی ابن سینا و ملاصدرا توانسته ربط تغیرات من به ثبات تو را تبیین کند یا نه، مهم همین ثبات است، همین همیشگی، ازلی بودن تو، همین رفتن همه و ماندن تو، تمام شدن سختی ها و ماندن تو، گذشتن خوشی ها و ماندن تو، ترس از هر بود و نبودی غیر از نبودن تو، همین بهانه های هر روزه و هر لحظه برای دوست داشتن تو، مهم این همه خیر است، این همه خوبی، این همه تو.

می دانی که ذاتاً روستایی ام و انقلاب در ذات محال است، پس بگذر از همه ی فلسفه های گفته و غزل های نذر شده، من خیلالم به تو آسوده است و همین مستدل ترین فلسفه و عاشقانه ترین غزل و خیال انگیزترین روایت است برای منی که ساده دوستت دارم...

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۲
عریضه نویس

نظرات  (۱۱)

چقدر خوب
چقدر قشنگ
و باز چقدر خوب
(الان فکر کردم دیدم منم مثل جوئلِ درخشش ابدی ... چقدر این لفظ خوب رو بیشتر از توصیفات دیگه دوست می دارم )
پاسخ:
ممنون از لطف شما.
بله من هم این لفظ خوب خیلی دوست دارم، واقعاً شیرین و به جاست همیشه.

خیلی زیبا نوشتی

چقدر خوب که دوستش داری دوستت دارد و  همیشه گی است و  مطمئنی به  خودت به او 

پاسخ:
هوم! خیلی خوب است. اعتماد خیلی کیف می دهد.
۱۳ تیر ۹۴ ، ۰۶:۰۸ شفق ـــــ
اشک ریختم با متنی که تمام ۸سال فلسفه خواندنم را به مسخره گرفت
عین حقیقت جاری قلب من بود
پاسخ:
بنده خودم هم اهل بخیه ام، فلسفه می خوانم! اما چه می شود کرد؟!
از لطف شماست.
۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۶:۵۱ کمی خلوت گزیده!
و دوستش دارم...
پاسخ:
و دوستت دارد...
۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۶:۴۱ زهرا صالحی‌نیا
چه باوقار و نرم و آرام

خسته ام از سروصدا و بالا و پایین
چه قدر ارامش اینجاست، چه قدر زیاد
پاسخ:
بسیار بسیار خسته...
و چقدر من از تو ممنونم بابت این وصف!
من دوستت دارم پس بیا و

مرا
که
با
تو
شادم
پریشان
مکن
کلک! این ادبیاتتو فقط تو وبلاگت رونمایی میکنی؟
خیلی دلپذیر روایتش کردی این حسو... به به!
پاسخ:
هرجا فکر کنم که لازمه...
ممنون :)
چقدر عالی بود.
پاسخ:
ممنونم. از لطف شماست.
۲۱ تیر ۹۴ ، ۱۹:۴۱ حسن صنوبری
من هی منتظرم شما بیایید به این متن اضافه کنید «نادر ابراهیمی» و مثلا از کتابِ «یک عاشقانۀ آرام» یا «چهل نامۀ کوتاه به همسرم».
باورم نمی‎شود این یادداشت از نادر ابراهیمی نباشد!
حالا نثرش به کنار، حتی جزئیات و اطلاعات متن هم آدم را می‎برد به نادر.
پاسخ:
شاید هرکس دیگری بود این نظر شما آنقدرها خوشحالش نمی کرد اما من کیف کردم از این شباهتی که می گویید پیش آمده.
هیچ وقت سعی نکردم مثل او بنویسم یاحتی فکر و احساس کنم، فقط دوستش داشتم، بسیار بسیار زیاد...
۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۱:۵۵ حسن صنوبری
علی‎ای‎حال، بی‎تعارف، زیباست.
خوش به حال صاحبش.
پاسخ:
ممنونم از شما.
لطف دارید.
و دوستش دارم....
با همه این تفاوتها دوستش دارم... اما این تفاوتها او را نگران می‌کند.... اما من دوستش دارم...
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی