یاد و خاطره ی ظلم شما بخیر
چهارشنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۶ ق.ظ
نتیجه ی اخلاقی اینکه ظلم خیلی بد است و اگر کسی ظلم کند چه بسا که کار به آن دنیا نکشد و در همین دنیا حالِ طرف را توی قوطی کنند. روی سخنم با همه است، از آمریکا و اسرائیل و سعودی های نکبت تا خودمان که گاهی حق دیگران را به هیچ می گیریم... اما هدف از نوشتن این سطور جناب بلاگفا است که سه، چهار ماهِ پیش اولش وبلاگ ما را فرستاد هوا و از پسِ آن وبلاگ دوستانم را که اعتراض کرده بودند و مهاجرت به بلاگ.
حال بدی بود...! خیلی بد... دستم به هیچ جا بند نبود، انگار که مرده بودم و خانواده ام مرا به خاک سپرده و دارند می روند و صدایم را نمی شنوند، همچین حالی داشتم، حدوداً 300 پستم یک شبه نابود شده بود و من حتی یک خط از آن ها را هم برای خودم نگه نداشته بودم و مثلاً با یک کفن داشتم از آن وبلاگستان می رفتم. واقعاً حال مرگ بود، تازه مرگ آبرومندی هم نبود...! صفحه ی وبلاگ که باز می شد ( که هنوز هم هست) نوشته بود از ارائه ی خدمات معذوریم چرا؟! به دلیل نقض قوانین و یا انتشار محتوای غیراخلاقی!
بله جناب بلاگفا...! شما به بنده ظلم کردید و بعد از آن به دوستان معترضم! الان که ناراحت نیستم. دوستم لطف کرد و مطالبم را به من رساند اما اگر نمی رساند هم بعید می دانم باز هم افسوس از دست دادنشان را می خوردم. از آن اتفاق خیلی چیزها یاد گرفتم، تجربه ی منحصر به فردی بود که گیرِ هرکسی نمی آمد، گیر گردن در یک خلأ وقتی هیچ دستگیری نداری، انگار که از عالم و همه ی مافیها حتی زمان جدا شده بودم و یک حس شگفت انگیزی که همراه یک سکونِ محض بود...اما شما به بنده ظلم کردید و این چیزی نیست که من فراموش کنم...
حالا هم که این ها را می نویسم حکم لبخند پیروزمندانه را ندارد، که من هم دلم می خواهد زودتر مشکلاتتان حل شود و دوستان بلاگفایی ام دوباره در وبلاگ هایشان مسکن کنند که از دوری قلم شان سخت دلتنگم اما گذشته ها بیشتر از آن که فکرش را بکنید عبرت آموز است.
خدا نگه دار شما باشد.
امضا: کسی که شما به او ظلم کردید.
۹۴/۰۳/۰۶