این بود خاطرات من از یک شبکه ی اجتماعی
پنجشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۳، ۰۵:۰۷ ب.ظ
در دو گروه عضو شده ام، در این به اصطلاح شبکه های اجتماعی موبایلی...!
یک گروه آشپزی با 120، 130 عضو و یک گروه رسانه ای با حدوداً همان تعداد اعضا! در گروه آشپزی همه چیز آرام و با لبخند که مثلاً بهارجون! میشه دستور پخت کیک کشمشی رو بدی! یا اوا! اعظم جون میشه به جای شکر قهوه ای، شکر سفید استفاده کنیم در فلان غذای عجیب مکزیکی!؟ یا دیگر خیلی تند بشوند این است که الا و لابد به جای روغن جامد با باید از کره استفاده کنیم برای تارت شکلاتی وگرنه تارت طعم گوسفند به خود می گیرد و فلان...
حالا بشنوید از آن یکی گروه! که اعضا غالباً از فرهیخته ها محسوب می شوند و کاملاً دارای پُزیشن اجتماعی(باید بگویم موقعیت اما واقعاً معنای واژه را نمی رساند، گفتم که بدانید بنده خودم هم ناراضی ام) هستند. در آیین نامه ی گروه آمده، که این گروه فقط و فقط برای به اشتراک گذاشتن کلیپ و انیمیشن و دیگر تولیدات رسانه ای ست! چت ممنوع! خبر گذاشتن ممنوع! عکس و التماس دعا و این حرف ها هم همینطور!
اما... روزی نیست که دو سه نفر همدیگر را لت و پار نکنند و کار به فحش و فضاحت نکشد! روزی 127 بار مدیر اخطار می دهد که پیام های غیر مرتبط نفرستید، چت نکنید، خبر و عکس نگذارید و هکذا... تقریباً مدیر روزی 5 نفر را اخراج می کند، 23 نفر را از هم جدا می کند، 56 نفر را آشتی می دهد، 17 نفر را پانسمان می کند، دوباره فردا همان است که همان. و روزی 865 مرتبه هم آیین نامه را برای اعضا می فرستد!
هیچی دیگر همین! و اینکه ظاهراً شعور و مدارا با تحصیلات و موقعیت اجتماعی نسبت عکس دارد... علی الحساب مرحمت فرموده ما را مس کنید!
هیچ دور نباشد که بنده به کمک بهارجون بتوانم چنین پدیده ای را خلق کنم!
۹۳/۱۲/۲۱