شکواییه

مشکلی حل نشد از مدرسه و صحبت شیخ/ غمزه ای تا گره از مشکل ما بگشایی

شکواییه

مشکلی حل نشد از مدرسه و صحبت شیخ/ غمزه ای تا گره از مشکل ما بگشایی

شکواییه

اللهم إنّی اعوذ بک من نفسٍ لاتَشبع
و من قلبٍ لایَخشع
و من علم لایَنفع
و من صلاةٍ لاتُرفع
و من دعاٍ لایُسمع

فلسفه به سینما می رود

پنجشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۳، ۱۲:۰۶ ب.ظ

نگاه فلسفی به مقوله‌ی هنر و یا به طور عام‌تر رابطه‌ی هنر و فلسفه از دیرباز مورد توجه اهالی تفکر بوده و هست که می‌توان به آرای افلاطون در کتاب جمهوری و بعد از آن بوطیقای ارسطو به عنوان نخستین آثار در این حوزه اشاره کرد. از طرفی می‌توان هنر و تمام شقوق آن را چون ابژه‌ای فلسفی نگاه کرد و چه به لحاظ هستی‌شناسانه و چه معرفت شناسانه آن را مورد بررسی قرار داد، همچون که در جمهوری و بوطیقا می‌بینیم و از طرفی دیگر هنر و شاخه‌های آن را به مثابه محملی برای اندیشه‌های فلسفی و عمیق انسانی در نظر گرفت.

 به همین جهت رابطه‌ی سینما و فلسفه را به طور عام می‌توان به دو دسته‌ تقسیم کرد، که در یکی فلسفه ابژه است و سینما و یا به عبارت بهتر سینماگر آن را به تصویر درآورده و در  بستر سینما به تفلسف مشغول می‌شود و در رویکردی دیگر سینما خود ابژه‌ای برای پرداخت‌های فلسفیِ فلاسفه است.

کتابِ « فلسفه به سینما می‌رود» با دست‌مایه قرار دادن آثار سینمایی مطرح در جهان به تاریخ فلسفه و از این مسیر، به عمده‌ترین مسائل فلسفی موجود می‌پردازد و از طرفی مسائل غامض فلسفی را به وسیله‌ی سینما به انضمامی‌ترین سطح ممکن توضیح می‌دهد و در سطحی عمیق‌تر به شیوه‌ی دراماتیزه شدن فلسفه و سوالات فلسفی در سینما می‌پردازد.

فالزن در ابتدا با غار افلاطون آغاز می‌کند که از نظر او این تمثیل خود سینما‌ست و شباهت بی نظیری با مکانیزم به تصویر درآوردن در سینما دارد و در نتیجه این آغاز بحث فلسفی او در نظریه‌ی معرفت و مشابه‌انگاری آن با سینماست. در بخش اول کتاب به معرفت شناسی و سیر تطوّر آن در تاریخ می‌پردازد که در مسیر این بحث به فیلم‌هایی چونپرتقال کوکی، conformist،  نمایش ترومن، بازی ساخته‌ی دیوید فینچر و ماتریکس و... اشاره می‌کند و سعی در تبیین مسائل مهمی چون نظریه‌ی معرفت افلاطون، نظریه‌ی معرفت دکارت، کانت، عقل‌گرایی و تجربه‌گرایی و باورهای معرفتی دارد.

نویسنده در بخش دوم کتاب به مساله‌ی هویت شخصی(identity) که یکی از مسائل مناقشه‌برانگیز در معرفت شناسی و فلسفه‌ی ذهن است، اشاره می‌کند و در این بخش از فیلم همه من اثر کارل راینر نام می‌برد که در بستر این فیلم مشکل تبیین هویت شخصی را به خواننده نشان می‌دهد و بحث را در رابطه‌ی ذهن و بدن، دکارت و ثنویت، لاک و هویت شخصی، کانت و ارزش‌های اخلاقی نیز ادامه می‌دهد.

در بخش سوم نیز با معرفی یکی از آثار وودی آلن به نام جنایت‌ها و گناه‌ها، فضیلت‌های اخلاقی و منشا آن و یا به عبارت بهتر فلسفه‌ی اخلاق را به بحث می‌گذارد و از افلاطون و تعادل درونی تا بحث‌های معاصر در این حوزه چون اگزیستانسیالیسم، نهیلیسم، سودانگاری، آزادی و ایمان را با ذکر نشانه‌ها و نمادهای تصویری از این فیلم برای خواننده به روشنی و تفضیل بیان می‌کند.

و دست آخر در سه بخش انتهایی با همراهی انیمیشن مورچگان اثر اریک فارتل و تیم جانسون به فلسفه‌ی سیاسی، لیبرالیسم و مارکسیسم می‌پردازد و سپس برمبنای فیلم عصر جدید اثر چارلی چاپلین، فلسفه‌ی علم و تکنولوژی را معرفی کرده و رابطه‌ی علم ودین و جامعه آرمانی به بحث می‌گذارد. در انتها نیز با بررسی فیلم جام مقدس ساخته‌ی تری گیلیام و تری جونز به جستجو در عقل‌گرایی انتقادی، مطالعات فلسفی و ضرورت نقد و انتقاد پرداخته و کتاب را با این فصل به پایان می‌برد.

این کتاب با پرداختی جذاب به اهمّ موضوعات فلسفی و شاید بهتر بگوییم با تصویری کردن مسائل جاری در تاریخ فلسفه، در نگاه اول می‌توان به عنوان یک کتاب مقدماتی به علاقه‌مندان تازه‌کارِ  فلسفه پیشنهاد کرد همچون که در سطور آغازین کتاب نوشته شده اما اگر به طریقی ژرف‌تر بخوانیم و بیاندیشیم، فرصت خوبی برای سینماگرانی ست که به تصویر کردن اندیشه و مسائل فلسفی اهتمام دارند و از طرفداران معنااندیش سینما محسوب می‌شوند که از بی خود و بی جهت بودن سینمای وطنی به تنگ آمده‌اند.

 نه اینکه این کتاب را بتوان یک کتاب در حوزه‌ی آثار آکادمیک سینمایی به حساب آورد اما شاید به جستجوکنندگان اندیشه در سینما این فرصت را بدهد که تصویری اندیشدن و یا اندیشه را به تصویر درآوردن را ممکن بدانند و به دنبال راهی برای اجرای آن باشند که از این دست آثار در سینمای جهان به فراوان یافت می‌شود.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۲۸
عریضه نویس

نظرات  (۳)

چرا من هیچ وقت با فلسفله دوست نشدم! جزو یکی از راه ها و کارهای نکرده ی همه ی عمرمه..
ینی بهت غبطه ام میشه که می تونی فلسفه شی..
پاسخ:
بیا دستت رو بده به من ببرمت دم خونشون باهم دوست بشین :)
این پست رو خوندم میدونی یاد چی افتادم؟
یاد یکی از پست های «فلسفه شریف» که یکی نوشته بود اصحاب علوم انسانی کارشان را درست انجام نمیدن و شدن مثل تکنسین ها. اونجا هم براش نوشتم که اصحاب علوم انسانی کارشان را درست انجام می دهند مشکل اینه که ما پل ارتباطی بین این اصحاب علوم انسانی و مردم نداریم. و  وقتی این پست را خواندم داشتم فکر می کردم یکی از همین پل های ارتباطی سینما است. مثلا کسی که نظریه اینهمانی را مطرح کرد از دل مردم نظریه را مطرح کرد؟ گمان نمیکنم چون نظریه به اندازه کافی با شهود مردم نمیخوره. اما سینما این نظریه را به طور خاصی در بین مردم جای میدهد و اینگونه میشود که مردم و اصحاب علوم انسانی از هم فاصله نمی گیرند. اصحاب علوم انسانی در همان محل کارشان کار می کنند و کسان دیگری بین آن ها و مردم پل می شوند.
پاسخ:
آره! اون پست رو خوندم. ولی برام عجیب بود که چرا هرکسی برداشت خودش رو داشت در حالی که مسأله ی آن بنده خدا چیز دیگری بود! حتی کامنت دکتر طاهری هم به نظرم بی ربط بود!
به نظرم مسأله ش فلسفه نبود، فلاسفه بود که دغدغه ی اجتماعی ندارند، همین!
منم مثل طاهره اصلا نمیتونم با فلسفه کنار بیام :(

پاسخ:
درست میشه :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی